از حضرت علی علیه السلام پرسیدند :پیش از آدم ابوالبشر چه کسی بود

گویا تو گمان می کنی که خداوند فقط این عالم را آفرید و بس و همچنین گمان می کنی که خداوند بشری غیر از شما نیافریده است؛

آری به خدا قسم!خداوند هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفرید و تو در آخر این عالم ها و آدم ها هستی   ( صدوق،خصال،ج2،ص450؛بحارالانوار،ج63،ص82-83 )

از حضرت علی علیه السلام پرسیدند :

پیش از آدم ابوالبشر چه کسی بود ؟ حضرت علی فرمودند : " آدمی دیگر ! خداوند 1000 عالم و 1000000 آدم آفریده است و تو در آخرین عالم و سلسه ی آخرین آدمیان هستی ! " ( کتاب روح و ریحان ، ص 133 )

مانند آن روایت از امام باقر _ علیه السلام _ در الخصال ، ج2 ، ص 652 نیز نقل شده است .

از امام صادق(ع) روایت شده که به راوی فرمود:

شاید شما گمان می‌کنید که خدا غیر از شما هیچ بشری دیگری نیافریده است! نه، چنین نیست، بلکه هزار آدم آفرید که شما از نسل آخرین آنها هستید .  ( صدوق، توحید، ج 1، ص 277 )

نیز از امام باقر(ع) روایت شده:

خدا از روزی که زمین را آفرید، هفت عالم را در آن خلق کرد (  و سپس منقرض کرد  ) که هیچ یک از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبودند. خداوند همه آنها را از پوسته روی زمین آفرید و نسل بعد از نسل دیگر ایجاد کرد و برای هر یک عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه‌اش از او جدا ساخت .( صدوق، خصال، ج 2، ص 652، ح 54)


حضرت امیرالمومنین(ع)می فر ماید:

سپس خداوند منزه برای اسکان آسمانها و ابادسازی برترین طبقه ی ملکوت ,مخلوقات جدیدی از ملائکهاش ایجاد نمود و شکاف های اسمان و مکان های خالی ان جا را با انها پر نمود
( بحار الانوار ج 52 ص 109 )

حضرت باقر (ع) در خطاب به ابوحمزه ثمالی می فر ماید:

ای ابا حمزه ,این قبه (گنبد _سیاره ) پدر ما ادم است و خداوند غیر از ان (سیاره) سی و نه گنبد(سیاره) دارد و در انجا مخلوقاتی هستند که یک چشم بهم زدن نیز نافرمانی خداوند نکرده اند
( روضه کافی ص231 )

قبه در این حدیث اشاره به تمدن اسمانی است و تعداد 39 صرفا تعیین حدود نیست بلکه معرفی تعدادی از این تمدن ها و جهان هاست زیرا در احادیث متعدد تعداد ان ها را مختلف اوردند

حضرت صادق(ع) می فر ماید:

در ورای این خورشید شما چهل خورشید دیگر است که در ورای ان ها مخلوقات بسیاری وجود دارند ودر ورای این ماه شما چهل ما است که مخلوقات بسیاری در انها زندگی می کنند
( بصائر الدرجات ص510 (

امیر المومنین (ع)می فر ماید:

خداوند پشت مغرب سرزمینی دارد که به ان جابلقا می گویند ودر جابلقا هفتاد تمدن است که هیچ یک مثل این تمدن (بشری) نیست هیچ گاه نافرمانی خداوند نکرده اند

 

تعریف «وجه الله » از مولل موحدین حضرت علی (ع)

سید حیدر آملی(قدّس سرّه) در جامع الاسرار می گوید:

در عهد خلافت ابوبکر چند نفر راهب، به مدینه آمدند و نزد ابوبکر رفتند و درباره پیامبر و کتابش پرسش نمودند. ابوبکر گفت: آری، پیامبر آمد و با خود کتابی آورد. پرسیدند: آیا در کتاب او ، «وجه الله » مذکور است؟ ابوبکر گفت: آری. پرسیدند: تفسیرش چیست؟ ابوبکر گفت: از این سوال در دین ما نهی شده و پیامبر ما آن را تفسیر نکرده است. در این هنگام همه راهبان خندیدند و گفتند: به خدا سوگند پیامبر شما دروغگو بوده،کتاب شما باطل است. پس او را رها کرده، رفتند.

چون سلمان فارسی ماجرا را دریافت،آنان را نزد امیر مومنان(ع) برد و گفت: این شخص،خلیفه و جانشین پیامبر و پسرعمّ اوست. پرسش خود را بر او عرضه دارید. آنان همان سوال را از حضرت علی (ع) پرسیدند.

حضرت فرمود: شما را با سخن پاسخ نمی گویم؛ بلکه با انجام عملی،به آن پاسخ خواهم گفت. سپس امر فرمود هیزمی آوردند و آتش زدند، چون همه هیزم آتش گرفت و شعله کشید راهبان را فرمود: ای راهبان ، وجه آتش کجاست؟ راهبان گفتند: این، تمامش وجه آتش است. پس فرمود: تمام وجود، وجه الله است. سپس این آیات را تلاوت فرمود: فاینما تولّوا فثمّ وجه الله و نیز : کلّ شیءٍ هالک الّا وجهه له الحکم و الیه ترجعون.

 آنگاه تمام راهبان به دست آن حضرت اسلام آورده،موحد و عارف گشتند. رساله لقاء الله ص 64و 65

معناى یکتائى خداوند در کلام امیرالمومنین علی (ع)

باب الواحد (باب «یک») معناى یکتائى خداوند

شیخ بزرگوار ابو جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن موسى بن بابویه قمى فقیه مصنف این کتاب گوید: روزى که جنگ جمل بپا بود عربى برخاست و روى بامیر المؤمنین کرده و گفت: یا امیر المؤمنین تو قائل به یکتائى خدا هستى؟ مردم- از هر سو بر او تاختند که چه هنگام این سخن بود؟ مگر نه بینى که امیر المؤمنین پریشان خواطر است

امیر المؤمنین فرمود: دست از او بردارید که خواسته این عرب همان است که ما بر سر آن با این مردم مى‏جنگیم .

سپس فرمود: اى مرد عرب این گفتار: که خدا یکى است دو صورت‏اش بر خدا روا نیست و دو دیگر روا است

اما آن دو که روا نیست:

1- کسى بگوید خدا یکى است و مقصودش یکى از لحاظ عدد- یک دانه- باشد زیرا آنچه دومى ندارد بشماره نیاید مگر نه بینى آن که گفت: خدا سومى از سه موجود است، کافر شد؟.

2- کسى بگوید: خدا یکى است و مقصودش نوعى از جنس باشد این هم روا نیست ، زیرا تشبیه خدا است و پروردگار ما والاتر و بالاتر از این است که شبیه و مانند داشته باشد،

و اما آن دو که گفتنش روا است:

1- کسى گوید خدا یکى است یعنى بى‏مانند است آرى خداى ما چنین است.

 2- کسى گوید خداى عزّ و جلّ یکتا است و یگانه یعنى ترکیبى در ذاتش نیست و قابل پخش با جزاء نیست نه در خارج و نه در عقل و نه در خیال، آرى خداى ما- عزّ و جلّ- چنین است.                     

سلام و خوش آمد گویی

با سلام  

از اینکه به وبلاگ ما سر زدید از شما سپاسگذاریم  

امیدواریم که مطالب این وبلاگ نظر شما را جلب کرده و مورد پسند شما قرار گیرد . لطفا با پیشنهادات و انتقادات خود ما را در ارایه هر چه بهتر مطالب یاری دهید .  

با تشکر